فیلم داستان "ابی" و "تراویس" که به طور غیرمنتظره‌ای و بعد از یک شب به یادماندنی در لاس‌وگاس، خود را در لباس عروس و داماد و به عنوان زن و شوهر می‌یابند! ماجراهای آن‌ها به همین‌جا ختم نمی‌شود و این زوج تازه ازدواج‌کرده برای فرار از دست گروهی قدرتمند، روانه‌ی سفری هیجان‌انگیز و پر پیچ و خم به مکزیک می‌شوند و ...

ابی دختری جوان و دانشجوی سال اول دانشگاه است که سعی می کند اتفاقات وحشتناکی را که در گذشته رخ داده فراموش کند، اما پس از آشنایی با یکی از هم‌کلاسی‌هایش، مسیر زندگی‌اش عوض می شود و ...

در این فیلم، یک مرد جوان در موقعیتی دشوار از توصیه های دوست صمیمی خود پیروی می کند و از شبکه های اجتماعی برای ایجاد یک دوست پسر جعلی استفاده می کند تا معشوق سابق وحشتناک خود را از زندگی اش دور نگه دارد و ...

فیلم داستان شاهزاده ای بنام "توراندوت" که توسط قدرتی مرموز ناشی از سه دستبند مازوویایی که به عنوان هدیه تولد به او داده شده بود مورد نفرین قرار می‌گیرد. اثرات مرگبار این دستبندها باعث می شود شاهزاده خانم ظالم شود و به تدریج انسانیت خود را از دست بدهد و ....

داستان فیلم درست بعد از سرقت از یک داروخانه آغاز می‌شود. یک زن فداکار و دوست لال او، تصمیم می‌گیرند که فردی معتاد به مواد مخدر را بربایند و سپس از او برای پخش و فروش داروی مسروقه، استفاده کنند. اتفاقات بسیاری در این میان رخ می‌دهد و این افراد در شرایط عجیب و غیر قابل پیش بینی قرار می‌گیرند تا اینکه ....

تسا و هاردین بعد از شروع جنجالی رابطه‌شان، سعی دارند جدی‌تر به مسیرشان ادامه دهند. اما پس از افشا شدن گذشته‌ی پر از راز هاردین، تسا خود را کنار می‌کشد. هاردین می‌داند که بزرگترین اشتباه زندگی‌اش را انجام داده‌است اما آیا می‌تواند برای عشق‌اش خود را تغییر دهد و ...

در طی یک تابستان ، دو دختر نوجوان با یک مشکل بزرگ روبرو می‌شوند ، یکی از آن‌ها قرار است با یک نفر دیگر ازدواج کند و این برایشان کمی سخت است و…

یک معلم درستکار و منضبط زمانی که متوجه می‌شود یکی از دانش آموزان عجیب و غریبش برای گرفتن بالاترین نمره دست به هر کاری می‌زند ، زندگی و حرفه‌ی کاریش با خطراتی از سوی این دانش آموژ مواجه می‌شود و…

«سانی کوفکس» (سندلر)، مجردی سی ساله و بی فکر و خیال است که هرگز زیر بار مسئولیت های بزرگ سالی نرفته است. اما وقتی متوجه می شود اگر زودتر وارد گود نشود تا آخر عمرش تنها خواهد ماند، برای آن که به محبوبه اش نشان دهد می تواند با مسئولیت های بزرگ سالی دست و پنجه نرم کند، پسر بچه ی پنج ساله ای به نام «جولیان» را به فرزندخواندگی قبول می کند…